چوگان از ورزشهای کهن ایرانی است که امروزه به ورزشی جهانی تبدیل شده است. این رشته به دلیل رواج در میان پادشاهان و بزرگان به بازی شاهان معروف است. نام چوگان از نام چوبی که در آن استفاده میشود برگرفته شدهاست. این بازی در ابتدا عنوانی نظامی و جنگی داشت و سوارکاران ایرانی در آن استعداد اسبهای جنگی خود را به نمایش میگذاشتند. ورزش چوگان امروزی از بازی چوگان ایرانی منشاء گرفته است.[۱]
امروزه بیش از ۷۷ کشور مسابقات و برنامههای ویژهٔ چوگان برگزار میکنند. چوگان همچنین از جمله ورزشهایی است که از سال ۱۹۰۰ (میلادی) تا سال ۱۹۳۹ (میلادی) به عنوان یک ورزش درمسابقات جهانی المپیک بازی شده و هم اکنون نیز از سوی کمیته بینالمللی المپیک به عنوان یکی از ورزشهای جهانی شناخته شده است اما این ورزش در زادگاه خود ایران چندان مورد اقبال عمومی نیست.[۲]
این بازی از نزدیک ۶۰۰ قبل از میلاد در ایران شکل گرفت و در زمان هخامنشیان بازی میشده است. چوگان به هنگام کشور گشایی داریوش اول در هند، در آن سرزمین رواج یافت. همچنین در دوره ساسانیان بخشی از فرهنگ بازیهای این دوره بوده است.[۳]
رودکی نخستین شاعری است که پس از اسلام از چوگان گفتگو میکند[۴] و فردوسینیز فراوان از آن نام میبرد. فردوسی قصهٔ چوگان بازی سیاوش و افراسیاب را به نظم درمیآورد و در جای دیگری میگوید:
همه کودکان را به میدان فرست | برای دیدن گوی و چوگان فرست |
سعدی، حافظ، ناصرخسرو و مولانا هم به چوگان اشاره کردهاند.
مغولان پس از حمله به ایران و در زمانی که با فرهنگ و هنر ایران آشنا میشوند چوگان بازی را نیز یاد گرفته و در سراسر امپراطوری وسیع خود رواج میدهند. میتوان گفت که گرایش کشورهای شرق آسیا به چوگان به همین دلیل است. از این دوره بهعنوان جدّیترین برهه خروج چوگان از ایران یاد میشود.[۵][۶]
چوگان در دوره صفویه به شکوفایی رسید.[۲]
اسناد تاریخی نشان دادهاند که شاه عباس چوگان باز بوده است و حتی پیش از اینکه بهاصفهان بیاید در قزوین که پایتخت ایران بوده چوگان بازی میکرده است. همچنین میدان نقش جهان اصفهان برای چوگان بازی بنا نهاده شده بود. اروپاییان در زمان صفویان و در زمان استعمار خود در هند، با این بازی آشنا شدند و افسران انگلیسی نیز به طور حرفهای چوگان را در باشگاه کلکته آموخته و با خود با انگلیس بردند. بعدها نیز ورزشهایی از قبیلگلف و هاکی پدید آوردند که دستههای استفاده شده در این بازیها به همان چوب چوگان برمیگردد. در سال ۱۸۶۰ (میلادی) چوگان در انگلیس متداول میشود. سپس از این کشور بازی به آمریکای جنوبی میرود و به شدت رواج مییابد چنانکه اکنون چوگان در آمریکای جنوبی از همه جای دنیا بیشتر بازی میشود و طرفداران بسیاری نیز دارد.[۲]
این ورزش در ایران پس از صفویان کمکم رو به فراموشی رفت. البته در زمان پهلوی، در ارتباط با اروپاییان، چوگان دوباره مورد توجه قرار گرفت، ولی مانند گذشته رواج نیافت. امروزه سعی میشود توجه بیشتری به این ورزش نشان داده شود. همچنین اقداماتی برای تاُسیس زمینهایی سرپوشیده برای زنان انجام شدهاست.[نیازمند منبع]
چوگان بازی بیانگیزهای نبوده است و کاملاً یک بازی استراتژیک است که آمادگی سوار و اسب را با هم نیاز داشته است. سوار و اسب در بازی چوگان مشق رزم میکردهاند. اسب وقتی مقابل مانعی قرار میگیرد، فرار میکند اما اسب چوگان به سمت مانع رفته و خود را در شرایطی قرار میدهد که سوار، چوگان بزند. اسبی که خود با شرایط چوگان باز در میدان تطبیق میدهد براحتی در میدان جنگ نیز حضور مییابد.[۵]
طول و عرض زمین چوگان به ترتیب ۲۷۴ و ۱۴۵ متر است (البته در کشور ایالات متحده آمریکا و آرژانتین این ابعاد کمی از استاندارد رایج بزرگتر میباشد). طول دروازه نیز ۷ متر میباشد.
یک بازی چوگان به ۶ دوره زمانی (چوکه) که هر کدام ۷ دقیقه میباشد تقسیم میشود. البته این استاندارد مربوط به کشور انگلستانمیباشد ولی در آرژانتین و آمریکا این مدت زمانی به هشت قسمت تقسیم شده و بین هر چوکه استراحتی معادل۳ دقیقه و بین دو نیمه ۵ دقیقه در نظر گرفته میشود.
در هر تیم چهار نفر بازی میکنند. نفر اول یک مهاجم است و کار او حمله و نیز کمک به مدافع است. نفر دوم نیز مهاجم است، ولی وظیفه او در دفاع مهمتر است. نفر سوم که معمولاً بهترین بازیکن تیم است، وظیفه دارد تا حرکات دفاعی را به ضد حمله تبدیل کند. نفر چهارم نیز مدافع است و وظیفه دارد توپ را از دروازه دور کند. از آن جایی که چوگان بازیای با روند سریع است، امکان دارد بازی کنان یک تیم در قسمتهای مختلفی از زمین قرار گیرند که مربوط به وظیفه بازیکن دیگر باشد. در این حالت باید وظایف آن بازیکن را انجام دهند تا به جای خود بازگردند.
هدف این بازی فرستادن توپ در دروازهٔ حریف میباشد. هنگامی که توپ از پشت دروازه خارج میشود، پرتاب توپ به تیم مورد حمله قرار گرفته تعلق میگیرد، مگر این که خود این تیم باعث خارج شدن آن شده باشد. در این صورت به تیم مقابل یک پرتاب آزاد (از ۸۴ متری محل خروج) تعلق میگیرد. پس از هر گل، دو تیم زمین خود را تعویض میکنند و داور توپ را در مرکز زمین قرار میدهد. در صورتی که دو تیم برابر شوند، وقت اضافی به آنها تعلق میگیرد و اولین تیمی که گل بزند برنده اعلام میشود. هنگامی که بازیکنی به سمت جهتی که توپ در آن پرتاب شدهاست میتازد، تقدم با اوست در صورتی که (و تنها در این صورت) که توپ در سمت راست او باشد. در این صورت هیچ بازکنی اجازه ندارد راه او را سد کند، مگر آن که در فاصلهٔ معقولی قرار گیرد که هیچ جای خطر نباشد.
بازی چوگان توسط دو سر داور و یک داور قضاوت میشود. سرداوران برای اینکه در کم و کیف بازی قرار داشته باشند سوار بر اسب میباشند. در صورت توافق بین کاپیتانهای دو تیم میتوان قضاوت را به دو سرداور واگذار کرد ولی در صورت عدم توافق بین آن دو، تصمیم گیری حکم قطعی به عهده داور سوم است.
در ابتدای شروع مسابقه، هر دو تیم در میانه زمین و پشت خط میانی صف آرایی کرده و چیدمان مخصوص به خود را میگیرند. سپس داور توپ را از فاصله ۶/۴ متری به میان آنها پرتاب میکند و بازی با تصاحب توپ از طرف یکی از دو تیم شروع میشود.
توقف مسابقه چوگان در شرایط معمولی فقط در زمان پایان یک چوکه، جهت استراحت و تعویض اسبها صورت میگیرد، ولی اگر در میان یک چوکه یکی از اتفاقات زیر رخ دهد داور میتواند دستور توقف بازی را صادر نماید:
زمانی یک امتیاز برای تیمی ثبت میشود که توپ از خط دروازه آشکارا بگذرد و داور صحت آن را تصدیق نماید. در صورتی که توپ به قسمت فوقانی دروازه برخورد کند ثبت امتیاز مشروط به تاُیید داور است.
در ورزش چوگان معمولاً از اسبهای کوتاه قد استفاده میشود، بدین منظور اسبچهها از جایگاه ویژهای برخوردارند. در یک بازی معمولاً از یک اسب حداکثر در دو چوکه استفاده میشود، البته باید بین آنها یک چوکه استراحت به اسب داده شود. /* اسبهای چوگان */
چوب چوگان دارای طولی معادل ۱۲۹ سانتیمتر میباشد که انتهای آن به صورت استوانهای است. معمولاً برای ساخت آن از چوب بامبو یا چوبهای سبک و مقاومی همچون چوب درخت خرمالو استفاده میشود. قطر توپ حدود نیز ۲۵/۸ سانتیمتر است و در حدود ۱۴۱-۱۲۷ گرم وزن دارد، جنس توپ از چوب بید و یا بامبو میباشد. البته در بازیهای تمرینی از نوع پلاستیکی و فومی آن هم استفاده میشود.
جمهوری آذربایجان در دوازدهم آذر ماه یکهزارو سیصدو نودو دو شمسی تصمیم داشت چوگان را در یونسکو به نام خود ثبت کند اما درخواستش در هشتمین نشست کمیته میراث ناملموس یونسکو در باکو پذیرفته نشد و تنها این کشور توانست بازی محلی قره باغ را به عنوان چوگان آذربایجانی ثبت کند.ابوالفضل قارایف نماینده جمهوری آذربایجان در حاشیه این اجلاس ضمن تشکر از حساسیت کشورهای مختلف بهخصوص نسبت به ثبت بازی چوگان گفت: چوگان یک یازی مشترک منطقهیی و یک میراث مشترک فرهنگی است و همه کشورها از جمله ایران میتوانند در ثبت مشترک جهانی آن سهیم باشند.وی مواریث مشترک را موجب وحدت و دوستی کشورها خواند و گفت جمهوری آذربایجان به هیچوجه مایل نیست این بازی موجب اختلاف کشورها گردد.[۷]
«چوگان»، اثر برتر مسابقه نقاشی واشنگتن شد
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان بهچالش کشید و حذف کرد. |
لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای استفادهشده در ویکیپدیا نیست. |
سوارکاری از ورزشهایی است که در چند دههٔ اخیر مورد توجه خاصی قرار گرفتهاست، با این وجود سابقهای طولانی داشتهاست و میتوان آن را از کهنترین ورزشها بهشمار آورد. این ورزش امروزه نه تنها به عنوان یک رقابت سالم و مفید، بلکه به عنوان سرگرمی و به منظور گذراندن اوقات فراغت مورد توجه قرار گرفتهاست، و با این که نسبت به بسیاری از ورزشها پرهزینه به نظر میرسد، هر ساله تعداد بیشتری طرفدار به سوی خود جلب میکند.
سوارکاری به معنای نشستن بر پشت یک اسب و کنترل حرکات آن میباشد. ویژگی این ورزش این است که انسان و مرکب (معمولاً اسب) را متحد میسازد، بنابرین موفقیت اسب و سوارکار به ارتباط و اعتماد و احترامی که آن دو برای یک دیگر قائلاند، بستگی دارد. برای شروع به یادگیری سوارکاری نیاز به هیچ دانش و مهارت قبلی ای نیست، با این حال به دلیل قدرت جسمی و ذهنی که کنترل کردن اسب نیاز دارد، به کودکان زیر ۷ سال توصیه نمی شود.
سوارکاری ورزشی بسیار قدیمی است که از دیرباز به منظور جنگیدن یا پیامرسانی به افراد آموزش داده میشد.
تاریخ رام کردن اسب هنوز به درستی شناخته نشدهاست. باستانشناسان با توجه به قدیمیترین آثار بر جای مانده از پیشینیان در رابطه با رام کردن اسبها، معتقدند که اولین اسبهای اهلی به بیش از سه هزار سال قبل از میلاد برمیگردند. قبل از آن اسب به منظور تهیهٔ غذا شکار میشدهاست. البته باستانشناسان در بعضی نقاط از اروپای شرقی دهنههایی پیدا کردهاند که به شش هزار سال قبل از میلاد برمیگردند. این نشان میدهد که انسان از آن زمان سعی داشتهاست که اسب را رام کند و از آن بهره ببرد، ولی به دلیل سرعت آن در فرار موفق نشدهاست. قدیمیترین آثار در اروپای شرقی، شمال قفقاز و آسیای مرکزی یافت شدهاند.
اگرچه اهلی ساختن اسب در مقایسه با حیواناتی چون سگ (نه هزار سال قبل از میلاد) وگوسفند و بز (پنج هزار سال قبل از میلاد) مؤخر بود، با این وجود تحول عظیمی در زندگی انسان بهوجود آورد. انسان نه تنها از گوشت و شیر اسب بهره میبرد، بلکه برای جابهجایی نیز از او استفاده میکرد. نکتهٔ جالب در این باره این است که مورخان عقیده دارند که مردم قبل از یادگیری چگونه سوار شدن بر اسب، از ارابه استفاده میکردند. آنان برای این فرضیه خود دو دلیل عمده ارائه میکنند:
مهار و تربیت کردن اسبها در زندگی مردم اوراسیا تحول و تأثیرات فراوانی به دنبال داشت. در حالی که در گذشته طی کردن مسافتهای طولانی غیرممکن به نظر میرسید، انسان توانست به کشف سرزمینهای جدید و کشور گشایی بپردازد. کمکم وسایلی برای هدایت و تسلط بیشتر بر اسب مانند زین و رکاب (که از اختراعات چینیها میباشند) ساخته شدند و در اختیار سوارکاران گرفتند. تربیت و پرورش اسب نیز، به خصوص در خاورمیانه اهمیت بسیاری یافت و صحرانشینان این مناطق به پرورش و نگاهداری اسبهای اصیل عربی پرداختند. سوارکاری تا اواخر قرن پانزدهم، بیشتر در جنگها معمول بود. البته در بعضی از کشورها مانندایران باستان، بهعنوان ورزش و سرگرمی نیز مورد توجه قرار میگرفت (مانند بازی چوگان)، ولی جنبهٔ هنری آن از اواخر قرن پانزدهم میلادی به بعد اهمیت یافت. سرانجام در اواخر قرن نوزدهم، با پیشرفت صنعت و جایگزین کردن اسبها توسط ماشینآلات، سوارکاری جنبهٔ ورزشی و سرگرمی که امروزه مشاهده میشود را به خود گرفت.
اولین گام یادگیری سوارکاری، یادگیری ارتباط برقرار کردن با اسب است. سوارکار باید بتواند خلقوخوی اسبی را که قرار است سوار شود درک کند و با او به خوبی ارتباط برقرار کند، تا اسب فرمانهای او را بهتر درک کند و انجام دهد. اسب با انسان متفاوت است و همین تفاوت است که باعث جذابیت این رابطه می شود. هرچه بهتر بتوانیم طرف مقابلمان را درک کنیم و یادبگیریم که غرایز او را بفهمیم، رابطه ما بهتر می شود. رفتار پر از ترس اسب مغرضانه نیست، بلکه یک واکنش طبیعی برای حفاظت از خودش است. اگر بتوانیم این احساس را در اسب ایجاد کنیم که ما از او حفاظت می کنیم، به ما اعتماد می کند و دیگر از هر فرصتی برای فرار استفاده نمی کند. با این حال حتی وقتی به ما اعتماد می کند، باز هم اسب حیوانی است که به طور طبیعی در گله به سر می برد. در موقعیت های هراس آور نیز همواره به گله می پیوندد. [۱]
سوارکار میتواند از روی حرکات و برخی از اعمال اسب متوجه منظور او شود. حرکات گوشهای اسب در این مورد بسیار مؤثر است. به طور مثال، هنگامی که اسب گوشهایش را به سمت جلو میچرخاند و سرش را بالا میگیرد، به این معناست که صدایی او را نگران کردهاست و او بادقت در حال پیدا کردن منبع صداست. و یا هنگامی که اسب گوشهایش را در جهات مختلف میچرخاند و حرکت میدهد، به این معناست که با دقت اطرافش را تحت نظر دارد. گوشهای مایل به سمت پایین در دو طرف سر اسب، نشان دهندهٔ تسلیم شدن و اطاعت اسب هستند. البته این حالت گوشها در صورتی که لبها به سمت پایین افتاده باشند، نشانهٔ خوابآلودگی است. اسبی که گوشهایش را میچرخاند و زبانش را بیرون میآورد، قصد سربهسر گذاشتن و بازی با سوارکار را دارد. اگر اسب گوشهایش را به سمت جلو مایل کند و سرش را کمی خم کند، یعنی به سوارکار (یا هر کس دیگری) اعتماد دارد. اگر گوشهایش را به سم عقب بچرخاند، یعنی چیزی باعث بی اعتمادی یا عصبانیت و ناراحتی او شدهاست. در صورتی که گوشهایش را به سمت عقب بخواباند، یعنی بسیار خشمگین است و یا این که به شدت ترسیدهاست. در این صورت اسب میتواند بسیار خطرناک باشد و حمله کند. حرکت سر و پاهای اسب نیز میتوانند در درک منظور او کمک کنند. اسبی که سرش را کمی پایین میآورد و ناگهان بهشدت تکان میدهد، بدخلقی خود را نشان میدهد. هنگامی که پاهای جلویش را بر زمین میکوبد، عصبانیت یا بیقراری خود را ابراز میکند، در حالی که وقتی اسب پاهای عقبش را بر زمین میکوبد، میخواهد بفهماند که چیزی باعث ناراحتی او شدهاست (مثلاٌ مگس و...).
سبک انگلیسی پیش نیاز و پایه بعضی از رشته های سوارکاری مانند درساژ، پرش با اسب، چوگان و حتی کورس میباشد. این سبک از بعضی از سبک های دیگر اندکی دشوارتر است.
از سبک غربی بیشتر در رشته هایی از سوارکاری که در تاریخچه یشان از کار در مزرعه سرچشمه گرفته اند و به مرور زمان توسعه یافته اند، مانند استقامت، استفاده میشود. [۲]
سوارکاری شاخههای متعددی دارد که به طور کلی در دو دسته قرار میگیرند:
این مسابقات از دوران قدیم در بسیاری از تمدنها همچون یونان و روم باستان وجود داشتهاست. مسابقات یورتمه و تاخت از مسابقات رایج اسبدوانی هستند.
که معمولاً دارای سه مرحله هستند: مرحلهٔ درساژ (که در آن شیوه و جذابیت نمایش و رفتار و حرکات اسب سنجیده میشود.)، مرحلهٔ ماراتون (که امتحانی زمان بندی شدهاست و از قسمتهای مختلفی تشکیل شدهاست و معمولاً دارای موانعی طبیعی یا مصنوعی است. در آن مهارت، توانایی جسمی و سرعت اسب سنجیده میشود.) و مرحلهٔ آخر که عبارت است از حرکت در راههایی که از اطراف، توسط توپهایی (یا چیزهای دیگری) محدود شدهاست. گذشت وقت مجاز یا افتادن توپ باعث از دست رفتن امتیاز میشود. تعداد اسبهایی که ارابه را میکشند به نوع مسابقه بستگی دارد و به جز در مواردی خاص، بیش از چهار عدد نیستند.
سوارکاری در ایران در چند دههٔ اخیر مورد توجه قرار گرفتهاست و باشگاههای متعددی تأسیس شده و در روند پیشرفت هستند. با این وجود ایران هنوز در سطح جهانی برندهٔ مقامی نشدهاست. سوارکاری بانوان نیز مورد توجه قرار گرفتهاست و بر طرفداران آن روز به روز افزوده میشود.
کفتربازی یا کبوتربازی، که بدان عشقبازی نیز اطلاق شده، یکی از بازیهای سنتی ایرانیان بهشمار میرود و این بازی منحصراً به مردان اختصاص داشت و امروزه نیز در اکثر شهرهای ایران هنوز هم رواج دارد. اصولاً کبوتر بازی در ایران به دو شکل مختلف انجام میشود: شکل اول رقابت بازیکنان بوسیله کبوتراندر حین پرواز و شکل دیگر آن، شرطبندی بین صاحبان کبوتر است. در این روش کبوتر باز میکوشد کبوتران حریف را در حین پرواز به بام خود بکشاند و آنها را تصاحب کند.
تربیت کبوتر و کبوتربازی در دوران بعد از اسلام در ایران و دیگر ممالک معمول بود و حتی کتابهایی در مورد این حیوان مفید و پُرثمر، تالیف شدهاست، که از آن جمله میتوان به کتاب تمائم الحمائم، تألیف محی الدین بن عبدالطاهر اشاره نمود.
بر اساس تاریخ ابن کثیر (جلد۱۲، صفحه۴۱۱)، رسم کبوتربازی در قرن چهارم و پنجم معمول بود و چون کبوتربازها برای مردم ایجاد مزاحمت میکردند، گاهی از طرف فرمانروایان دستور جلوگیری از آنان داده میشد؛ چنانکه مقتدی عباسی (نیمه دوم قرن پنجم)، از کبوتربازی منع نمود. آن طور که سیوطی در تاریخ خود (صفحه ۲۸۰) آورده، همین مقتدی عباسی بود که دستور داد برجهای کبوتر را نیز خراب کنند، زیرا این برجها مُشرف بر خانههای مردم بود.
از مندرجات تاریخ ابن الجوزی (جلد ۷، صفحه: ۲۱۲) چنین برمی آید که در زمان عضدالدوله، بوسیله کبوتران نامه بر، در فاصله ۶ ساعت، دستور شاه به حکمران کوفه ابلاغ شده و جواب آن میرسید.
از دیرباز، برای استفاده از گوشت و کود کبوتران، ساختن کبوترخان یا کبوترخانه معمول بود. ژان شاردن که در عصر صفوی از ایران بازدید کردهاست، به پیشینه بناهای کبوترخان و وضعیت آنها در عصر صفویه چنین اشاره کردهاست:
کبوترخان را در ایران، اصولاً برای تزئین نساخته بودند، بلکه به منظور انتفاع و بهره برداری، به ساختن کبوترخان اقدام میکردند، حتی در زمان حاضر نیز، یکی از مناظری که در اطراف دهات ایران دیده میشود، همین برجهای کبوترخان است، که صدها سوراخ چهارگوش در آن تعبیه شدهاست.....در ایران گوشت کبوترها را میخورند و از همه بالاتر فضولات آنها را که کود حیوانی بسیار گرانبهایی است، جمع میکنند. جالیزهای معروف خربزه اصفهان در سایهٔ همین کود بارور میشود و قرنهاست که این کار معمول است. تاورنیه که در سال ۱۶۷۷ میلادی (۱۰۸۸ هجری) سفرنامه خود را نوشته، میگوید در اطراف اصفهان بیش از سه هزار کبوتر وجود داشتهاست...
مدارک تاریخی نشان میدهند که در تمام دوران بعد از اسلام، کبوتربازی یکی از وسایل سرگرمی بوده و از این پرنده، غیر از نامه رسانی و تهیه کود و چلغوز، برای سرگرمی و استفاده از گوشت آن نیز بهره برداری میکردهاند. در همین ارتباط، شاردن در سفرنامه خود، از گودال لطفی در اصفهان، که پاتوق کبوتربازان حرفهای اصفهان و محل خرید و فروش کبوتران بوده نام برده و به توصیف وضعیت آن مکان پرداختهاست.
نگاهی سطحی به آثار منظوم و منثور فارسی این حقیقت را روشن میکند که کبوتربازی یکی از وسایل سرگرمی مردم بودهاست. بعنوان نمونه، مسعود سعد سلمان، در وصف یار کبوتر باز خود چنین میگوید:
انس تو با کبوتر است همه | ننگری از هوس به چاکر خویش | |
هم به ساعت بَر ِتو بازآید | هر کبوتر که رانی از بَر ِخویش | |
رفتن و آمدن به نزد رهی | چون نیاموزی از کبوتر خویش؟ |
اشاره به کبوتر و کبوتربازی در شعر پارسی تا دوران معاصر نیز ادامه داشتهاست. از جمله ملک الشعرای بهار، که خود از کبوتربازان نامی به شمار میآمده، درباره کبوتر، چکامه آبداری سروده که بند اول آن چنین است:
بیائید ای کبوترهای دلخواه | بدن سیماب گون، پاها چو شنگرف | |
بپرّید از فراز بام و ناگاه | به گرد من فرود آئید چون برف |
دوستعلی معیری (معیرالممالک)، که خود از عشقبازان یا کبوتربازان نامی است، در خاطرات خویش و همینطور در مجموعه مقالاتی از او، که در مجله یغما، و با عنوان «رجال عصر ناصری» انتشار یافتهاست، گهگاه به اسامی برخی از عشقبازان (کبوتربازان) معروف تهران، در اواخر عهد قاجاریه و اوایل عصر پهلوی اشاره کردهاست. در بخشی از نوشته او میخوانیم:
من از ده سالگی به کبوتر رغبت به هم رساندم و اولین بار بدستور دائیم شاهزاده جهانگیر میرزا، در باغ فردوس برایم لانه کوچکی ساختند و ده کبوتر از پدرم گرفتم و در آن انداختم. از آن پس من نیز در حلقه «عشقبازان» درآمدم و پیوسته و بیش و کم کبوترانی داشتم، ولی در بحبوحهٔ آن، بین سالهای ۱۳۰۳، الی ۱۳۱۵ شمسی بود که، متجاوز از دوهزار کبوتر داشتم. در این سالها از کبوتربازان معروف و طراز اول، میتوان از: شاهزاده مرآت السلطان، ملک الشعرا بهار، نظام الدوله خواجه نوری، شاهزاده عبدالصمد میرزا جهانبانی، شاهزادگان مقبل الدوله و مفاخرالسلطنه، نوههای شاهزاده تیمور میرزا سردار معتضد و نصیرهمایون، پسر میرزا زینل را میتوان نام برد.
فرازی دیگر از نوشتههای همو، باز متضمن اسامی شماری دیگر از کبوتربازان مشهور ایرانی است:
پدرم دوست محمدخان از کودکی به کبوتر عشق فراوان داشت و در زمان حیات پدرش، دوستعلی خان معیرالممالک [توجه: این دوستعلی خان معیرالممالک، جد نویسندهاست که او هم، همین نام را دارد. وی در سال ۱۲۹۰ هجری قمری در گذشتهاست و با نویسنده این سطور که تا سال ۱۳۴۵ خورشیدی حیات داشته، متفاوت است]، بیش از هزار کبوتر گرد آورده بود. چند تن از کبوتربازان مشهور آن زمان، از قبیل: شاهزاده حاج نصرالله میرزا، میرزا آقا سلطان و حاج قربان اغلب نزد پدرم میامدند و هربار برایش تحفههای تازه میآوردند. حاج قربان از «نقش بازان» به نام بود [«نقش» نام نوعی کبوتر است، که برای اطلاع از ویژگیهای آن به بخش بعد توجه فرمائید] و «زردهای خال سیاه» او را، کس نداشت.
کبوتر از لحاظ تنوع رنگ پرها، به اصطلاح کبوتربازان «رنگرز» است و از این نظر، نزد اهل فن به دو دسته تقسیم میشود:
«نقش» اصطلاحاً کبوترانی را گویند که از لحاظ رنگ دارای خصائصی بدین قرار باشند:
۱-«یک رنگی» یا «تختهای»، به کبوترانی گویند که از سر تا به دُم، پرهای یکرنگ، یا رنگی مخلوط داشته باشند. برخی انواع کبوتران «یکرنگی» یا «تختهای» اصطلاحاً عبارتند از:
زاغ، سبز، گُلی، زرد، قهوهای، کاغذی، آینه، سرو، سروچخماقی، کوهی، سبزکوهی، فولادی، نقرهای، گل افشان، هفت رنگ و.....
۲-«دُم سفید»، کبوترهایی را گویند که دارای رنگهای پیش گفته باشند، با این تفاوت که تنها دمشان سفید است. برای نامیدن این کبوتران، در آخر اسامی بالا، لفظ «دُم سفید» را میافزایند و میگویند: زاغ دم سفید، سبز دم سفید، گُلی دم سفید، زرد دُم سفید و.....
۳-«سینه سیاه دم سیاه»، «سینه قرمز دم قرمز»، «سینه زرد دم زرد»، «سینه سبز دم سبز» و «سینه قهوهای دم قهوهای»، این دسته سر و گردن و سینه و دمشان، به رنگهای گفته شده (سیاه، قرمز، زرد، سبز و قهوهای) و دو بالشان از کَت تا نوک ِ تیزه(شاه پر)، سفید است. نوع دیگری از این کبوتران دستهای هستند که سر و دُم رنگین دارند، که در اینصورت آنها را مثلاً: «کله سیاه دم سیاه»، «کله زرد دم زرد» و.... مینامند. دستهای دیگر نیز هستند که تنها دُم آنها رنگین است که بر حسب رنگ، «دُم سیاه»، «دُم زرد» و.... خوانده میشوند.
۴-«طوقی»، به کبوترانی گفته میشود که تمام پر بدنشان سفید باشد و تنها دور گردن آنها، طوق یا حلقهای رنگین داشته باشند و انواع آن را، [بر حسب رنگ طوق و خصائص دیگر]، «طوقی سیاه»، «طوقی قرمز»، «طوقی زرد»، «طوقی سبز»، «طوقی قهوهای»، «طوقی آینه»، «طوقی سرو»، «طوقی نقرهای» و «طوقی شازده» (طوقی شاهزاده)، گویند.
۵-«پَشت دار»، کبوترانی هستند که روی کَتشان[=پُشتشان]، به رنگهائی است که در مورد نوع «طوقی» ذکر شد، اما بقیهٔ پرهایشان سفید است. این نوع از کبوترها، این گونه خوانده میشوند: «پشت سیاه»، «پشت قرمز» و غیره. درصورتیکه یک کت این کبوتران رنگی باشد، آنها را اصطلاحاً «یک کتی» [یا: «یه کَتی»] مینامند.
۶-«شاهزاده» [یا: «شازده»]، کبوترانی هستند که سر و گردن، دل[=شکم] و از پر هفتم بال به بعد [در شمارش از سمت بدن] آنها، به رنگ سفید و بقیه پرهایشان به رنگهایی که در مورد «طوقی» ذکر شد، باشد. برای نامیدن این کبوتران به جای کلمهٔ طوقی، کلمهٔ شاهزاده را به کار میبرند [و مثلاً میگویند: «شازده سیاه»، «شازده قرمز»، «شازده زرد» و.....]. شاهزاده زرد را، اصطلاحاً «کشگرک»، میخوانند.
۷-«کله دار»، کبوترانی هستند که تمام پرهای بدنشان سفید است، مگر سرشان که تا قسمتی از سینه رنگین است و آنها را به نسبت رنگ سر، «کله سیاه»، «کله قرمز»، «کله زرد»، «کله سبز» و «کلّه برنجی» میگویند.
کبوتر سفید، به کبوتری با پرهای کاملاً سفید اطلاق میشود و نیازی به توضیح ندارد، اما کبوتر خالدار، به کبوترانی گویند که در بدنشان به طور نامنظم، کم و بیش پرهای رنگین وجود داشته باشد. هریک از این کبوتران را به نسبت رنگ خالها، نامگذاری میکنند، که این نامگزاری به شرح ذیل است:
۱-«پلنگ»، کبوتری است که خالهای سیاه در بدن داشته باشد. هرگاه تعداد پرهای سیاه بیش از پرهای سفید باشد، کبوتر را «سیاه پلنگ» میخوانند.
۲-«خال قرمز»، کبوتری است که خالهای قرمز در بدن دارد. در صورتیکه تعداد پرهای قرمز، بیش از سفید باشد، آن را «قلمکار» میخوانند. «خال زرد» و «خال پیس» هم از انواع آن است.
۳-«گردن برنجی»، در صورتیکه خالهای ریز، تنها در قسمت گردن کبوتر باشد، آن را بدین نام خوانند.
۴-«لک دوش»، هرگاه کبوتر چند خال رنگین روی کَت [=پُشت] خود باشد.
۵-«هما»، کبوتری که دارای چند لکه زرد و سیاه مخلوط و نامرتب باشد. استادان فن، نام «هُما» را، از آن کبوتری میدانند که سر تا دُمش سفید، چشمش سفید، نوکش کوتاه و سفید، و دارای یک پر کاکل باشد.
۶-«تو دم دار»، در صورتیکه کبوتر میان پرهای دم، یک یا چند پر رنگین داشته باشد.
پرش با نیزه یکی از رشتههای ورزش دو و میدانی است که در آن ورزشکار از نیزهای بلند و انعطافپذیر از جنس فايبرگلاس برای پریدن از روی مانعی بهره میگیرد. این ورزش نزد یونانیان باستان، اهالی جزیرهٔ کرت و سلتیها شناخته شده بود و از اولین دورهٔ المپیک مدرن در ۱۸۹۶یکی از رشتههای المپیک در بخش مردان و از المپیک ۲۰۰۰ سیدنی در بخش زنان بودهاست.
رکورد فعلی پرش با نیزهٔ جهان در دست رنو لاویلنی از فرانسه است که در سال ۲۰۱۴ در مسابقات داخل سالن در شهر دونتسک با پرشی به میزان ۶٫۱۶ متر رکورد ۲۱سالهٔ سرگئی بوبکااز شوروی سابق/اوکراین به میزان ۶٫۱۵ متر را شکست. رکورد فضای بازِ این رشته همچنان با ۶٫۱۴ متر به بوبکا تعلق دارد. رکورد جهانیِ پرش با نیزهٔ زنان هم با ۵٫۰۶ متر در اختیار یلنا ایسینبایوااز روسیه (در فضای باز در سال ۲۰۰۹) است. رکورد فعلی ایران نیز در دست محمدمحسن ربانی با ۵٫۳۶ متر است.
|
این یک مقالهٔ خرد پیرامون ورزش است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔپرش با نیزه موجود است. |
|
پرتاب دیسک (به انگلیسی: Discus throw) یکی از رشتههای پرتابیِ دو و میدانی است که در آن پرتابکنندگان باید وسیلهای به نامدیسک را به بیشترین مسافت نسبت به رقبای خود پرتاب کنند. این ورزش سابقهای حدوداً پنجهزارساله دارد.[۱]
بدنهٔ دیسک باید جامد یا توخالی باشد و از جنس چوب یا مادهٔ مناسب دیگری با لبهای از فلز و بهشکل دایرهٔ کامل و قرصمانند (بهشکل عدس) ساخته شود. لبهٔ دیسک باید کاملاً گرد و شعاع آن ۶ میلیمتر باشد. ضخامت دیسک در قسمت وسط بیشتر است و باید در حدود ۴۴ تا ۴۶ میلیمتر باشد. وزن دیسک برای مردان ۲ کیلوگرم و قطر آن حداکثر ۲۲۱ و حداقل ۲۱۹ میلیمتر، و برای زنان ۱ کیلوگرم و قطر آن حداکثر ۱۸۲ و حداقل ۱۸۰ میلیمتر است. دیسکها باید طوری ساخته شوند که همواره دارای حالت تعادل باشند و دو طرف آنها متقارنباشد.
نحوهٔ پرتاب دیسک از دایرهای به قطر ۲٫۵ متر که داخل یک قفس ساخته شده و تنها با حلقهای از آهن ــ که معمولاً با رنگ سفید رنگآمیزی شده و بهشکل دایره درآمدهاست ــ تشکیل میشود. کف دایره باید از جنس سختی مانند سیمان یا آسفالت باشد و نباید خیلی صاف باشد بهطوریکه پرتابکننده روی آن سُر بخورد. کفِ کاملاً مسطحِ دایره باید در حدود ۱۴ تا ۲۶ میلیمتر پایینتر از لبهٔ بالاییِ حلقهٔ آهنی باشد.
ناحیهٔ فرود پرتاب دیسک محدودهای با قِطاعِ ۴۰ درجه است که با دو خط یا نوار ۵سانتیمتری مشخص میشود. این محل باید خاک نرم یاچمن باشد تا از شکسته شدن دیسکهای پرتابشده جلوگیری کند. برای تعیین قطاع ناحیهٔ فرود (۴۰ درجه)، از مرکز دایره ضلعی بهطول ۲۰ متر بهعنوان یک طرف قطاع ترسیم کنید، سپس ضلع دوم قطاع را طوری ترسیم کنید که فاصلهٔ دو ضلع بهطول ۲۰ متر از مرکز دایره، ۱۳٫۶۸ متر شود و سپس این دو خط را امتداد دهید تا قطاع کامل یا ناحیهٔ فرود پرتاب دیسک بهدست آید.
رکورد جهانیِ پرتاب دیسک مردان متعلق به یورگن شولْتِ آلمانی به میزان ۷۴٬۰۸ متر (۶ ژوئن ۱۹۸۶، نویبرندنبورگ، آلمان) است.
رکورد جهانیِ پرتاب دیسک زنان ازآنِ گابریِله راینْشِ آلمانی به میزان ۷۶٬۸۰ متر (۹ ژوئیهٔ ۱۹۸۸، نویبرندنبورگ، آلمان) است.
درضمن، رکورد مردانِ آسیا و ایران در اختیار احسان حدادی به میزان ۶۹٬۳۲ متر (۳ ژوئن ۲۰۰۸، تالین، استونی) است.
برپایهٔ رکوردهای تا ژوئیهٔ ۲۰۱۰ میلادی.[۲][۳]
مسافت | ورزشکار | محل برگزاری | زمان |
---|---|---|---|
۷۴٫۰۸ متر (۲۴۳ فوت ۰٫۵ اینچ) | یورگن شولت (GDR) | نویبرندنبورگ | June 6, 1986 |
۷۳٫۸۸ متر (۲۴۲ فوت ۴٫۷ اینچ) | ویرجیلیوس آلکنا (LTU) | کاوناس | August 3, 2000 |
۷۳٫۳۸ متر (۲۴۰ فوت ۹٫۰ اینچ) | گرد کانتر (EST) | هلسینگبورگ | September 4, 2006 |
۷۱٫۸۶ متر (۲۳۵ فوت ۹٫۱ اینچ) | Yuriy Dumchev (URS) | مسکو | May 29, 1983 |
۷۱٫۷۰ متر (۲۳۵ فوت ۲٫۸ اینچ) | رابرت فازکاس (HUN) | سمباتهی | July 14, 2002 |
۷۱٫۵۰ متر (۲۳۴ فوت ۷٫۰ اینچ) | لارس ریدل (GER) | ویسبادن | May 3, 1997 |
۷۱٫۳۲ متر (۲۳۳ فوت ۱۱٫۹ اینچ) | بن پلوکنت (USA) | یوجین، اورگن | June 4, 1983 |
۷۱٫۲۶ متر (۲۳۳ فوت ۹٫۵ اینچ) | جان پاول (USA) | سانخوزه، کالیفرنیا | June 9, 1984 |
۷۱٫۲۶ متر (۲۳۳ فوت ۹٫۵ اینچ) | ریکارد بروخ (SWE) | مالمو | November 15, 1984 |
۷۱٫۲۶ متر (۲۳۳ فوت ۹٫۵ اینچ) | ایمریش بوگار (TCH) | سانخوزه، کالیفرنیا | May 25, 1985 |
مسافت | ورزشکار | محل برگزاری | زمان |
---|---|---|---|
۷۶٫۸۰ متر (۲۵۱ فوت ۱۱٫۶ اینچ) | Gabriele Reinsch (GDR) | نویبرندنبورگ | July 9, 1988 |
۷۴٫۵۶ متر (۲۴۴ فوت ۷٫۴ اینچ) | Zdenka Šilhavá (TCH) | نیترا | August 26, 1984 |
۷۴٫۵۶ متر (۲۴۴ فوت ۷٫۴ اینچ) | Ilke Wyludda (GDR) | نویبرندنبورگ | July 23, 1989 |
۷۴٫۰۸ متر (۲۴۳ فوت ۰٫۵ اینچ) | Diana Sachse-Gansky (GDR) | کمنیتز | June 20, 1987 |
۷۳٫۸۴ متر (۲۴۲ فوت ۳٫۱ اینچ) | Daniela Costian (ROU) | بخارست | April 30, 1988 |
۷۳٫۳۶ متر (۲۴۰ فوت ۸٫۲ اینچ) | Irina Meszynski (GDR) | پراگ | August 17, 1984 |
۷۳٫۲۸ متر (۲۴۰ فوت ۵٫۰ اینچ) | Galina Savinkova (URS) | دونتسک | September 8, 1984 |
۷۳٫۲۳ متر (۲۴۰ فوت ۳٫۱ اینچ) | Tsvetanka Khristova (BUL) | کازانلاک | April 19, 1987 |
۷۳٫۱۰ متر (۲۳۹ فوت ۱۰٫۰ اینچ) | Gisela Beyer (GDR) | برلین | July 20, 1984 |
۷۲٫۹۲ متر (۲۳۹ فوت ۲٫۹ اینچ) | مارتینا هلمن (GDR) | پوتسدام | August 20, 1987 |
پرتاب وزنه از شاخههای ورزش پایه دو و میدانی است. پرتاب کننده در وسط دایرهای به قطر ۲۱۳ سانتی متر قرار میگیرد که به وسیله باند آهنی یا چوبی محصور شدهاست، یک گوی آهنی به وزن ۲۵۷/۷ گرم برای مردان و نصف همین وزن برای زنان را با یک دست در بالای شانه میگیرد و بیآنکه پا را از دایره پرتاب بیرون بگذارد، وزنه را با تمام قدرت پرتاب میکند.[۱]
جنس وزنه معمولاً آهن خالص، برنج یا هر فلز سخت تر از برنج میباشد و یا از پوستهای از فلزات نامبرده که درون آن با سرب یا سایر فلزات پر شده باشد استفاده شود. وزن وزنه در مردان ۲۶۰/۷ کیلوگرم و در زنان ۴ کیلوگرم است. وزنه باید به شکل کروی ساخته شده و سطح آن کاملاً صاف باشد. حداکثر قطر آن در مردان ۱۳۰ میلیمتر و حداقل آن ۱۱۰ میلیمتر است در حالی که حداکثر قطر وزنه در زنان ۱۱۰ میلیمتر و حداقل آن ۹۵ میلیمتر است.[۲]
هنگامی که بیش از ۸ شرکت کننده حضور داشته باشد به هر شرکت کننده اجازه ۳ پرتاب داده خواهد شد و به ۸ نفر از آنها که بهترین نتیجه را به دست آورند اجازه ۳ پرتاب دیگر به آنها داده خواهد شد. چنانچه در مورد نفر هشتم نتیجه مساوی به دست آید به پرتاب کنندههای مذکور اجازه ۳ پرتاب اضافی داده میشود. اگر تعداد ورزشکاران کمتر از ۸ نفر باشد و شرکت کننده اجاره اجرای ۶ پرتاب را خواهد داشت. اما اگر قسمتی از بدن پرتاب کننده با قسمت بالایی تخته و قوس پرتاب و زمین خارج از آن تماس یابد مرتکب خطا شده و رکوردی به حساب آورده نمیشود. ورزشکار تا زمانی که وزنهاش به زمین نرسیده نباید دایره را ترک کند. برای خارج شدن از دایره پرتاب، پرتاب کننده باید از نیمه عقـبی دایره خارج شود. زاویه مجاز پرتاب (قطاع پرتاب) ۴۰ درجهاست. قطر دایره پرتاب ۱۳۵/۲ متر میباشد. وزنه باید از شانه ورزشکار و فقط با یک دست پرتاب شود و وزنه نباید به پشت خط شانهها برده شود. در لحظهای که ورزشکار برای شروع پرتاب حالت آمادگی به خود بگیرد وزنه باید در کنار چاله او و مماس با چانه قرار داشته باشد و دست نباید در اثــنای عمل پرتاب از این حالت پایین تر قرار داشته باشد.[۳]
رکوردداران پرتاب وزنه:
Type | ورزشکار | مسافت | محل برگزاری | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مردان | ||||
Outdoor | رندی بارنز | ۲۳٫۱۲ متر (۷۵ فوت ۱۰٫۲ اینچ) | وست وود کالیفرنیا, آمریکا | مه ۲۰، ۱۹۹۰ |
Indoor | رندی بارنز | ۲۲٫۶۶ متر (۷۴ فوت ۴٫۱ اینچ) | لس آنجلس کالیفرنیا, آمریکا | ژانویه ۲۰، ۱۹۸۹ |
زنان | ||||
Outdoor | ناتالیا لیزوفسکایا | ۲۲٫۶۳ متر (۷۴ فوت ۲٫۹ اینچ) | مسکو، شوروی سابق | ژوئن ۷، ۱۹۸۷ |
Indoor | هلنا فیبین گروا | ۲۲٫۵۰ متر (۷۳ فوت ۹٫۸ اینچ) | ژابولانک, چک | فوریه ۱۹، ۱۹۷۷ |
قاره | مردان | زنان | ||||
---|---|---|---|---|---|---|
مسافت | ورزشکار | ملیت | مسافت | ورزشکار | ملیت | |
آفریقا | 21.97 m | Janus Robberts | آفریقای جنوبی | 18.35 m | Vivian Chukwuemeka | نیجریه |
آسیا | 21.13 m | Sultan Abdulmajeed Al-Hebshi | عربستان سعودی | 21.76 m | Meisu Li | چین |
اروپا | 23.06 m | اولف تیمرمان | آلمان شرقی | 22.63 mWR | Natalya Lisovskaya | اتحاد جماهیر شوروی |
امریکای شمالی و مرکزی و دریای کارائیب |
23.12 mWR | رندی بارنز | ایالات متحده آمریکا | 20.96m[A] | Belsy Laza | کوبا |
اقیانوسیه | 21.26 m | Scott Martin | استرالیا | 21.24 m | Valerie Vili | نیوزیلند |
آمریکای جنوبی | 21.13 m | Marco Antonio Verni | شیلی | 19.30m[A] | Elisângela Adriano | برزیل |
Mark | ورزشکار | ملیت | محل برگزاری | تاریخ |
---|---|---|---|---|
۲۳٫۱۲ | رندی بارنز | ایالات متحده آمریکا | اوکلاهاما | مه ۲۰، ۱۹۹۰ |
۲۳٫۰۶ | اولف تیمرمان | آلمان شرقی | خانیا | مه ۲۲، ۱۹۸۸ |
۲۲٫۹۱ | Alessandro Andrei | ایتالیا | ویارجیو | آگوست ۱۲، ۱۹۸۷ |
۲۲٫۸۶ | Brian Oldfield | ایالات متحده آمریکا | اِل پاسو | مه ۱۰، ۱۹۷۵ |
۲۲٫۷۵ | eWerner Günthör | سوئیس | برن | آگوست ۲۳، ۱۹۸۸ |
۲۲٫۶۷ | Kevin Toth | ایالات متحده آمریکا | لارنس | آوریل ۱۹، ۲۰۰۳ |
۲۲٫۶۴ | Udo Beyer | آلمان شرقی | برلین | آگوست ۲۰، ۱۹۸۶ |
۲۲٫۵۴ | کریستیان کانتول | ایالات متحده آمریکا | گرشام | ژوئن ۵، ۲۰۰۴ |
۲۲٫۵۲ | John Brenner | ایالات متحده آمریکا | والنات | آوریل ۲۶، ۱۹۸۷ |
۲۲٫۵۱ | ادام نلسن | ایالات متحده آمریکا | گرشام | مه ۱۸، ۲۰۰۲ |